مجموعه مطالب تربیت توحیدی ترنم

سلام من خلاصه ای از آموزه های تربیت توحیدی را برایتان بازگو میکنم

مجموعه مطالب تربیت توحیدی ترنم

سلام من خلاصه ای از آموزه های تربیت توحیدی را برایتان بازگو میکنم

  • ۰
  • ۰

خواهرشوهر

به نام خدا 

سلام 

امروز عصر کارای غذای فرادا را که کلاس دارم آماده کردم و آشپزخانه را تمیز کردم و روی ساعت نگاه کردم ساعت 6:30 بود گفتم یه کم دیگه از کارهای کلاس را انجام میدم و بعد آب برنج را میذارم اومدم نشستم و مشغول نوشتن بودم که زنگ تلفن خونه بصدا درآمد، فکر کردم مامانمه سریع گوشی سیار را که کنار میرم بود برداشتم که جواب بدم دیدم شارژش تمام شد تا اومدم برم گوشی داخل سالن را بردارم و جواب بدم تلفن قطع شد، شماره را ازتو حافظش نگاه کردم دیدم خواهرشوهر بوده، خییییلی وقت بود که همدیگه را ندیده بودیم و تلفنی هم صحبت نکرده بودیم ازوقتی کرونا اومد فقط هرچند قت یکبار خواهرشوهر تماس گرفته و حالمونو پرسیده و اصلا نشده بود که من تماس بگیرم، الان که دیگه تلفن قطع شد لازم دونستم که خودم تماس بگیرم چون راستشو بخواید خیییلی هم دلم هاشونو کرده بود. خلاصه به دخترم گفتم من دارم باعمه حرف میزنم و گوشی سیار هم شارژنداره چند دقیقه دیگه خودت آب برنج را بذار تا بیاد جوش بیاد خودم دیگه میام سراغ غذا، بعد شماره خونه خواهرشوهرمو گرفتم و بعداز کلی حال و احوال و ابراز دلتنگی خواهرشوهرمو گفت حالا بازم به تو که میگی دام هواتونو کرده به یه زنداداشا گفتم خوبه حالا من همین یه خواهرم و اینقدر دیربه دیر سراغمو میگیرید اون زنداداشه هم گفته شما نصفیتم زیاده، البته بگم باهم شوخی دارنااا وگرنه هم خواهرشوهرم خانم خوبیه هم اون جاریم که این صحبت را کردن خانم خوبیه منتهی خیلی باهم شوخی دارند. 

خلاصه بعداز مدتها صدای خواهرشوهرمو شنیدم و یه کوچولو هم پشت سر برادرش غیبت کردیم البته غیبت که نه چون برادرش نشسته بود داشت گوش می‌کرد. 😅 هی گفتم پسر بدیه اصلا حرف گوش نمیکنه و... بعد جالبیش اینجاست که شوهرم فکرکرده بود من دارم با مامانم صحبت میکنم بعد بهش میگم من پیش مامانم ازشما بد میگم بعد که میگم خواهرت بود خودش میخنده، بعداز تلفن خواهرشوهرم با مامانم تماس گرفتم و حال خودش و بابا را پرسیدم، فردا بابا قراره بازم بره شیمی درمانی از خدا میخوام که اینبار دیگه ضعف و بی‌حالی نداشته باشه و بدنش اینقدر مقاوم باشه که بتونه این یک هفته را به خوبی و سلامتی طی کنه... 

وان شاءالله همیشه سالم و سلامت باشند...     الهی آمین 

  • ۹۹/۰۷/۰۵
  • سهیلا کاظمی

نظرات (۱)

  • نسیبه حق شناس
  • سلام

    ماشالا به شما و همتتون و زرنگی تون و ارتباطاتتون 

     

    خدا شما و خواهر‌شوهر و جاریتون را حفظ کنه

    یعنی توی این 8ماه همدیگه را ندیدین خیلی زیاده که... 

     

    الهی باباتون هم شیمی در مانی خیلی خوبی داشته باشن و خدایاریمون کنه 

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم
    نه گلم ندیدیم همدیگه رو اونا خیلی رعایت می‌کنند 

    الهی آمین ممنون از دعای خیرتون 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی