به نام خدا
سلام
امروز بعدازظهر تماس گرفتم خونه بابا که احوالپرسی کنم و از حال بابا باخبربشم، هرچی تعداد زنگهایی که میخورد بیشتر میشد و کسی جواب نمیداد بیشتر تو دلم حال بد و دلشوره ایجاد میشد زنگ خورد تا مشغول شد و نگرانی ام بیشتر شد کمی خودمو جمع و جور کردم و به خودم نهیب زدم که خب جمعس شاید رفتن خونه عمو، با خونه ی خواهرم تماس گرفتم که از خواهرم بپرسم و خیالم راحت بشه، تلفن خونه ی خواهرم زنگ میخورد 1_2_3_🙄 4_5_ 😔🥺 پس اینا کجان؟ تماس راقطع کردم داشت دوباره تو دلم آشوب میشد و قرار نداشتم شماره همراه خواهرم رو گرفتم 1_2_الو... الو مرجان کجایید؟ خونه نیستید؟ گفت نه و بعداز اینکه کمی سربه سر من گذاشته، حالا من اینطرف خط تو دلم طوفانه خواهرم از دل من که خبر نداشت سربه سرم میذاشت بعد گفت که با مامان اینا اومدیم تو باغ انگار من از آسمون رها شدم افتادم زمین خیالم راحت شد تو دلم گفتم خداراشکر اما بعد که سراغ بابا را گرفتم گفت نه خیلی بیحاله و حال خوبی نداره دوباره تودلم هری ریخت پایین بعد که گفت از جایی که استنت کار گذاشتن تو رودش ترشح میاد، سردرد گرفتم اما به روی خودم نیاوردم تلفن را که قطع کردم اول بغضمو قورت دادم انگار هرچقدر هم که تو این موضوع کار میکنی وقتی پای بابا و خونواده درمیون بیاد نمیتونی خودتو کنترل کنی و یدفه بغضم ترکید و گفتم خدایا چیکار کنیم برا بابا که زودتر خوب بشه وقتی شوهرم موضوع را فهمید کمی دلداریم داد و من آروم شدم و صورتمو آب زدم و قرآن را باز کردم و چند آیه ای خوندم، آروم شدم و فقط منتظر بودم از باغ بیان تا با خود مامان یا بابا صحبت کنم، بعد که اومدن و تماس گرفتم و مامان کامل توضیح داد بعد اونموقع که خودمم با خوندن قرآن آرامش گرفته بودم مامان و بابا را انرژی بهشون دادم و گفتم نه بابا زیاد درموردش فکر منفی کرده برای همین بهم ریخته و خلاصه دلداریش ن دادم و فورا به دکتر بابا که پیشش جراحی کرده بود پیام دادم و ایشون هم با جوابی که دادن خیالمون تا حدودی راحت شد چون دکترش گفت ترشحات عفونت نیستند حالا فردا هم ان شاء الله دکتری که پیشش استنت گذاشتن هم حرف دکتر را تأیید کنند بازم تا حدودی خیالمون راحت میشه ولی دکتر اصلی که اون بالاس خودش باید مراقب بابا باشه خدایا اگه یه لحظه احساسات و عواطفم نسبت به عشق بابا بر یاد تو و ذکرتو غالب شد و تو دلمون لرزید خدایا مارا ببخش دوباره به خودت توکل میکنم خدایا نور امید واری و اعتماد را نسبت به خودت تو اعماق قلبمون روشن کن و ریشه های اعتماد را در دلمان ایجاد کن و نگذار که بی پشت و پناه بشیم و خودت سلامتی را به پدرم هدیه کن
الهی آمین
- ۹۹/۰۷/۱۲
آخی عزیزم الهی همیشه سلامتی داشته باشن و سایه شون بالای سر خانوادشون باشه
خدا شوهرتون را هم براتون حفظ کنه که قرار دل بیقرارتون میشن