به نام خدا
سلام
امروز یک اتفاقی افتاد که من بعداز مدتهای طولانی از بس جگرم سوخته بود زبان به غیبت باز کردم، شاید یک دلیلش برای این بود که خیلی از مسائل را خبر نداشتم. و تازه امروز بعد از گذشت 6 سال تازه متوجه موضوع شدم و از کنار اون موضوع دو تا نکته ی دیگه برام روشن شد که واقعا برام تکان دهنده بودند و از طرفی دلیل این کار را نمیدانستم درواقع میدانستم ولی برام قابل هضم نبود، و بشدت برای شخص سوم که در بینمان نبود ناراحت شدم و بخاطر کارها و اقداماتی که انجام داده تا به الان بهش حق دادم...
درسی که ازاین اتفاق گرفتم این بود که ما هممون صبر و تحملم ن خیلی کمه و بعضی وقتا از یه موضوعی که تازگی هم نداره برامون اینقدر ناراحت و عصبی میشیم که لبریز میشیم و دیگه فکرمون به این قد نمیده که خدا خودش که اون بالاس خودش از همه چی خبر داره چه من بگم چه نگم چه حرص بخورم چه نخورم خدا خودشجای حق نشسته و جواب و خودش از روی آگاهی قضاوت میکنه پس ماهم بسپاریم دست بزرگترین و آگاهترین قاضی دنیا تا خودش قضاوت کند. و اصلا نیازی به غیبت کردن ماهم نیست...
خلاصه بعدش که به نماز ایستادم بخاطر غیبتهایی که تو موضوع اول بعد از مدتها از زبان خارج شده بود استغفار کردم و از خدا طلب بخشش کردم
ان شاءالله که خداوند به لطف و بزرگواری خودش من را ببخشد و مورد عفو و رحمت خودش قرارم بده
الهی آمین
- ۹۹/۰۶/۲۹
سلام
چقدر خدا دوستتون داره که اینقدر قشنگ مسیر اشتباه را نشونتون میده
خداراشکر
خوشا به احوالاتتون