به نام خدا
سلام
31 شهریور تولد برادر خدابیامرزم مجتبی است اما دیروز مامانم گفت بیا تا بریم براش کیک سفارش بدیم و پنجشنبه که میریم سر مزارش براش ببریم داداش خدابیامرزم اون سالها وقتی براش تولد میگرفتیم خودشو مثل بچه ها لوس میکرد و کلا بوقی سرش میذاشت و مسخره بازی درمی آورد بهش میگفتیم آجی تو کی میخوای بزرگ بشی، میگفت بااین تولدهای هرساله که البته توجهی به بالارفتن سن نمیکنم، هیچوقت...
ماهم بهش می خندیدیم و کلی خوش میگذشت. اما حالا دیگه نیستش رفت پیش خدا و مارا با کوله باری از خاطرات تنها گذاشت... خیلی دلم براش تنگ شده هربار که یادم به یکسری کارا و حرفا میوفته جیگرم کباب میشه. اون دیگه برنمیگرده اما داغش به دل ما موندگار که خییلی سخته... خیلی.
میگن خدا وقتی انسان را خلق میکنه زمان مرگش را هم ازهمون ابتدا معلوم میکنه که بهش میگن اجل موسما و اون زمانش دیگه غیر قابل تغییر است چون خدا مشخص کرده ولی همه ی انسانها یه اجل معلق هم دارند که زمانش قابل تغییر است. و به اختیار انسان است. که این زمان مرگ جلو بیفته یا عقب؟ اونروز مجتبی تو شرایط بدی بود، در سخت ترین شرایط زندگی میکرد و دم نمیزد. حالا آیا بنظرتون مرگ برادر من با اجل موسما بوده یا اجل معلق؟....
خیییییلی ناراحتم خیییلی فقط از خداوند تبارک و تعالی میخوام که پشت و پناه پدرم باشد، از خدا میخوام که اگه اون شرایط آثار بدش هنوز ماندگار است، خدا با لطف و کرم خودش اون آثار بد را از گردن بابا رها کند، خدا تواناست و میتواند از راه بی گمانی در کاری تأثیر بد یا خوب بگذارد من از خدا میخوام که برای پدرم تأثیر خوب و مثبت بگذارد.
الهی آمین
- ۹۹/۰۶/۲۸