مجموعه مطالب تربیت توحیدی ترنم

سلام من خلاصه ای از آموزه های تربیت توحیدی را برایتان بازگو میکنم

مجموعه مطالب تربیت توحیدی ترنم

سلام من خلاصه ای از آموزه های تربیت توحیدی را برایتان بازگو میکنم

  • ۱
  • ۰

خدایا شکرت

به نام خدا 

سلام 

امروز صبح که از خواب بیدار شدم پسرم امتحان ساختمان داده داشت، پسرم دانشجو است، سریع صبحانشو آماده کردم و خورد و رفت برای امتحانش، خودم و همسرم هم صبحانه خوردیم و رفتیم کمک پدرومادرم که میخواستن به منزل جدیدشون اسباب کشی کنند، البته نه اسباب کشی کامل فقط بخاطر اینکه مادرم میگفت امروز روز خوبیه و میخوام تو یه روز خوب آینه قرآن ببرم و کمی از اسبابهایی که تو کارتونهای کوچک بسته آنها را ببریم، 

رفتیم خونه مامان کم از اسبابها را داخل ماشین بابا و یه مقدارش رو توی ماشین همسرم و مقداری دیگر را داخل ماشین خودم گذاشتیم و به اتفاق به منزل جدیدشون بردیم و تا ظهر آنجا بودیم پدرم قبلا یه خونه ی خیییلی بزرگ داشت، وقتی برادرم تو کارش ورشکست شد بخاطر بدهی های برادرم مجبور شد منزلش را بفروشد ولی خداراشکر با توجه به اینکه با بیماری سختی هم دست و پنجه نرم می‌کرد و در حال مبارزه با بیماری سرطان بود، ولی همچنان دور و بر کارگرها هم تاب می‌خورد و حواسش به کارای ساخت خانه بود، تااینکه خداراشکر کارها به اتمام رسید و اقشار کارگران ازخانه بیرون رفتند و ما امروز به یمن خوشی و سلامتی آینه و قرآن و چند شاخه گندم را همراه با مقداری اسباب به منزلشون بردیم، خلاصه ظهر بود که آمدیم خانه و سریع کارهای ناهار را انجام دادم و غذارا آماده کردم و خوردیم و سریع با دخترم آماده شدیم و رفتیم اصفهان برای خرید کتاب، اشتباهی ایستگاه امام حسین را پیاده شدیم و تا آمادگاه کلی پیاده روی کردیم بین راه یک نمایشگاه کتاب دیدم که کتابهاش پنجاه درصد تخفیف داشت خوشحال شدم وقتی اسم کتاب‌هایی را که میخواستم، پرسیدم خداراشکر داشت یکی از نویسنده هاشو داشت ومن دوتا کتاب خریدم که نصف قیمت درآمد، پیش خودم گفتم نه انگار ایستگاه را اشتباهی پیاده نشدیم خدا اینطوری خواست که مااینجا پیاده بشیم که من این نمایشگاه رو ببینم و حداقل دوتااز کتابام نصف قیمت دربیاد، خدایا شکرت که هستی. چون این نمایشگاه قبل از رسیدن به آمادگاه بوداز طرف میدان امام حسین، خلاصه بعداز خرید کتاب‌های مورد نظر دخترم گفت منم خرید دارم و خلاصه تا اومدیم خریامون کامل بشن ساعت 11 شب رسیدیم خونه حالا از یه طرف خوشحالم بابت خوشحالی دخترم که خریدش مورد پسند وعلاقش بود و ازاینکه کلی ابراز خوشحالی کرد، خوشحالم، کلا با شادی بچه هام شاااد شادم. اما از طرف دیگر امروز نتوانستم وبلاگم را به روز کنم و توش مطلب بذارم و الان تازه دارم مطلب میذارم که روز امروزم بوده. خلاصه اینکه عذر تقصیر نیست بلکه بعضی روزها پیش میاد 

امیدوارم که همیشه دلتون شاد شاد شاد باشد

الهی آمین 

  • ۹۹/۰۵/۱۷
  • سهیلا کاظمی

نظرات (۲)

بسیار عالی

پاسخ:
ممنون از اینکه وبلاگم را دنبال میکنید
متشکرم 
ان شاءالله که بتونم مطالب مفیدی در وبلاگم قرار بدم 
  • نسیبه حق شناس
  • عزیزم چه قدر زود بخشی از آثار خدمت به پدر و مادرتون را دیدین

    خداقوت خانم گل

     

    این نمایشگاه تا چه روزی برقراره؟ 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی