سلام
امروز ظهر وقتی از کلاس برگشتم خونه اذان که شد من تازه رسیدم میدان آزادی و از مترو پیاده شدم و رفتم بالا، توی خیابون که رسیدم تاکسی ها پشت سرهم پارک کرده بودن و یه عده باصدای بلند میگفتن شهرضا...شهرضا دو نفر، یه عده بلند میگفتن سپاهانشهر... سپاهانشهر، و یه عده هم میگفتن بهارستان... بهارستان دو نفر
میان این راننده ها که هرکدوم مسیرهاشونو اعلام میکردن، چشمم به صحنه ی جالبی افتاد دونفر ازاین راننده ها که یکیشون جوان بود و یکیشون میانسال درحالیکه دستمالهای عرق گیرشون دور گردنشون بود به نماز ایستاده بودن و در حینی که همکارانشون دنبال مسافر بودن، این دو خسته از کار روزانه و پرداختن به کسب و کار به نیاز روحی خود پرداخته بودن، و خود را به منبع انرژی اصلی متصل کرده بودن، و درحال راز ونیاز باخداوند بودن. خیلی برام جالب بود و همون لحظه خداراشکر کردم که هنوز افراد اینچنینی که اینقدر اهمیت به نمازشون بدن که در خیابون به نماز بایستند هستند و من خداراازاین بابت شکر کردم. درهمون لحظه چشمم افتاد به تابلویی که روی نرده های در دانشگاه نصب بود، روی آن نوشته شده بود:
خداوند در آیه 8 سوره تین میفرماید : ألیس الله بأحکم الحاکمین یعنی آیا خداوند بهترین داوران و حاکم مطلق نیست؟ و این آیه بیشتر نظرم را به کار اون دو راننده ی بانماز جلب کرد.
آیا راننده هایی که وقت اذان بسوی خدا شتافتند با راننده هایی که در وقت اذان دنبال مسافر می گردن، در پیشگاه خداوند یکسانند؟
- ۹۹/۰۴/۳۰