سلام
دیروز عصر مسؤل آموزش باهام تماس گرفتند و گفتند شروع جلسه فردا ساعت 8:30 هست، و من امروز صبح هنوز پسرو دخترم خواب بودن که ازخونه رفتم بیرون، ظهرکه اومدم پسرم داشت برنامه های باشگاهش را هماهنگ می کرد، سلام نکرد، منم گفتم سلام پسر گلم، خودش خجالت کشید و هیچ نگفت و سرش را زیر انداخت، گفتم اشکال نداره من زودتر سلام کردم حالا شما جواب بده، ثوابش را هم ببر، فوری سلام کرد و من دوباره جوابش دادم و گفتم به سلام پسر گلم، خوبی؟ بعد شروع کرد از برنامه های باشگاهش صحبت کردن، من همیشه سعی کردم با محبت کردن به بچه هام ارتباط برقرار کنم، تا بتونن راحت حرفشونو برام بگن، هرچند پسرا حجب و حیای خاصی درمقابل مادراشون دارند اما دخترها راحتترین. و راحتتر حرف دلشونو میزنن، مدتی بود خیلی بخاطر بی نظمی تو کارهاشون و نمازهای جسته گریختشون که پیوسته نبود، خیلی بهشون غر می زدم ولی احساس کردم اینطوری بینمون فاصله میوفته و ممکنه بعد آسیب جدی تری وارد کنه، برای همین سه تا اصل را تو زندگی بهشون گفتم که اگه رعایت کنند هم خدا از دستشون راضیه هم خودشون راحتن و هم من دیگه نیاز نیست غر بزنم، و اون سه اصل که همش در انظباط فردی خلاصه میشود اینه که هر کاری را که باید در وقت و زمان خودش انجام دهند، انجام دهند، چه بخوان چه نخوان، و این اصل که دو اصل دیگر را شامل میشود از نماز خواندن گرفته تا انجام کارهای شخصی را دربرمی گیرد. و قانون تکرار که یک اصل دربطن این اصل است کارها را در ذهن ملکه خواهدکرد که اتومات درزمان خودش انجام دهند.
موفق و مؤید باشید
- ۹۹/۰۴/۲۸