صبح که میومدیم برای کلاس محتوا سازان ، چون همسرم زحمت کشیدن و مرا رسوندن که آدرس را هم برای برگشت بهم بگن.
ولی اول کوچه امور مساجد را پیدا نکردیم و از آنجایی که نمیخواستم همسرم هم اذیت بشه ، به کل فراموش کردم که خانم حق شناس شماره کوچه را برام فرستاده بودن ولی خدا کمک کرد و همونموقع یکی از بزرگواران کلاس که آخرش متوجه نشدم کدامیک از دوستان بودند که تماس گرفتند و گفتند شمانمیایید بدای کلاس؟ کلاس داره شروع میشه.
گفتم بله تو خیابون مسجد سید هستیم ولی کوچه امور مساجد را هنوز ندیدیم. ایشون گفتند که شماره کوچه ، کوچه 24 هست. و دیگه بعداز اون خیلی سریع پیدا کردیم و اومدیم.
وقتی از ماشین پیاده شدم از همسرم تشکر کردم بخاطر زحمتی که کشیدن و مرا رسوندن تا سر بن بست نغمه و بهشون گفتم که ممنون که اینقدر همپا و همراهمی. دست گلت درد نکنه. گفتند خواهش میکنم ، دیگه اگه اینا رو نگی چی بگی ؟ و خندیدیم. ولی ظهر که رسیدم خونه جای شما خالی یک خورش قیمه پخته بود که بوی غذا فضای خانه را پر کرده بود.
- ۹۹/۰۴/۰۹
ای جانم
هوای عشق و عاشقی بوده پس اونروز
خداراشکر
خانم ادهم بودن باهاتون تماس گرفتن